ماه محرم ماه حزن و اندوه مسلمین است ، ماه عبرت گرفتن است و خوشا به حال آنانی که از این ماه درسها آموختند و در زندگی خود بکار بستند .
سال 61 هجری قمری بود و حدود نیم قرن از رحلت بنیانگذار دین مبین اسلام میگذشت ، معاویه که مردی سیاس و حیله گر بود و با خدعه توانسته بود خلافت را از صاحبان برحقش غصب کند از دنیا رفته بود و برخلاف عهدی که با امام حسن مجتبی (ع) بسته بود خلافت را به پادشاهی تبدیل کرده بود و اولین پادشاه این سلسله یعنی یزید را به تخت نشانده بود ، یزید مردی شرابخوار و بوزینه باز بود و بر خلاف پدر در ملاء عام انواع خلاف شرع ها را انجام میداد و جالب اینکه گروهی مزد بگیر و ابله وی را امیرالمومنین می خواندند و اوامر وی را مطاع میدانستند ، امام حسین ابن علی (ع) که هم از سوابق این فرد مفسد اطلاع داشتند و هم به یقین میدانستند در صورت بیعت با چنین آدم فاسدی قطعا اصل اسلام نیز به فراموشی سپرده خواهد شد و برای احیاء امر به معروف و نهی از منکر از بیعت با یزید امتناع فرمودند و پس از تهدیدهای بسیار به قصد انجام حج عازم مکه شدند و در مکه نیز چون قرار بود توسط عوامل یزید ترور شوند نهایتا حج را نیمه کاره گذاردند و به دعوت اهالی کوفه عازم این شهر گردیدند ، اینکه چرا باوجود شناخت امام (ع) از مردم سست ایمان و ترسو و ابله کوفه باز دعوت آنان را پاسخ گفتند خود بحثی است که مجالی دیگر میطلبد ولی برای ما همین بس که امام حسین (ع) شاید میخواستند این رفتار در تاریخ ثبت شود تا ما از آن درسها بگیریم ، باری در چنین ایامی بود که خاندان و اصحاب امام (ع) در نزدیکی رود فرات توسط سپاه حرابن یزید ریاحی متوقف گردید و چند روز بعد یعنی در روز دهم همین ماه در این سرزمین مورد هجوم سپاهیان کفر و الحاد قرار گرفتند و با وضعی فجیع به شهادت رسیدند که نحوه شهادت امام حسین (ع) و هر یک از یاران ایشان از حبیب ابن مظاهر آن پیر کهنسال عاشق ولایت گرفته تا حضرت علی اکبر (ع) و حضرت علی اصغر (ع) دل هر انسان غیرتمندی را به درد می آورد و انسان با خود میگوید مگر میشود کسی که نام آدم را برخود نهاده حتی اگر مسلمان نباشد چنین جنایاتی را مرتکب شود آنهم در حق اما م زمان خود و نوادگان همان پیامبری که اسلام را به آنان ارزانی داشته و از آن اعراب جاهلی مردمی عزیز ساخته است ، واقعه عاشورا دیگر در تاریخ تکرار شدنی نیست اما مشابه آن را بامقیاسی دیگر و در ابعادی دیگر شاید بتوان در تاریخ و حتی تاریخ معاصر پیدا کرد و برای همین باید از آن وقایع درس بگیریم تا مبادا روزی مانند آن مردم در مقابل امام خود قرار بگیریم ، درسهایی که میشود از عاشورا گرفت .
1 – مردم کوفه مردمی سست عنصر و ابله بودند که در زمان حضرت امیرالمومنین علی (ع) بسیار در حق ایشان جفا کردند و به عنوان مردمی عهد شکن در طول تاریخ شناخته شده اند ، پس مراقب باشیم که عهد شکن نباشیم و نیاید روزی که ما باعث عبرت تاریخ و آیندگان باشیم .
2 – حکم خارجی بودن و از دین خارج شدن امام حسین (ع) را فردی امضاء کرد که در زمان خلافت امیرالمومنین (ع) حاکم شرع بود و در بین مردم قضاوت میکرد ، همین انسان کوته فکر و ابله در مقابل درهم و دینار خود را فروخت و رای به خروج حسین ابن (ع) از دین داد و ریختن خون این صلاله پیامبر را مباح دانست ، عجبا که این دنیا پرستی با یک انسان چه کارها که نمی کند ،یک آدم تا چه اندازه میتواند نزول کند و به درجه ای از حیوانیت برسد که دین و امام زمان خود را به مشتی درهم و دینار بفروشد و در مقابل، خلافت فردی شرابخوار و بوزینه باز را حکومتی شرعی قلمداد کند !!!! پس هر آینه باید از شر شیطان به خداوند متعال پناه برد .
3 – اهالی کوفه و سپاه عمر سعد با اسم اسلام و با نام مسلمان در مقابل امام خود صف آرایی کردند و وحشیانه ترین روشها را در حق ایشان روا داشتند ، روشهایی که جز در قضیه خوارج نهروان در جای دیگری ثبت نشده مگر بطور محدود و در زمان جاهلیت ، یعنی آنگونه که این مسلمان نماها با اهل بیت رسول خدا(ص) رفتار کردند با کفار رفتار نشده بود و جالب اینکه این اعمال خود را به دین نسبت میدادند و بر آنان حرجی نبود زیرا دین بی امامت و دینی که از زبان معاویه ها و یزید ها بر زبان رانده شود و ترویج شود بجز این سرانجامی نخواهد داشت .
اما درسهایی که میتوانیم از واقعه عاشورا و مقایسه آن با شرایط حاضر بگیریم :
1 – در واقعه عاشورا مردم امام خود را رها کردند و بدنبال شعارهای واهی براه افتادند و بعضا بخاطر هوسهای دنیایی مرتکب این جنایات شرم آور شدند ، پس به هوش باشیم که در مسیر انقلاب اسلامی تبعیت از رهبری را فراموش نکنیم چرا که عدم تبعیت محض از اوامر رهبری ما را به تبعیت از شیاطین رهنمون میسازد و تبعیت از شیطان یعنی خسران دنیا و آخرت .
2 – در واقعه عاشورا گروهی بودند که تماشاگر بودند و بر علیه امام دست به شمشیر نبردند اما امام را نیز یاری نکردند ، این گروه نیز به فرموده امام سجاد (ع) اهل آتشند چون با قرار گرفتن در صف مقابل تعداد مخالفین را زیاد نشان دادند و اهل بیت را خون جگر کردند پس مراقب باشیم در حوادث و رخدادهای انقلاب هر جا که دیدیم انقلاب مورد هجمه است ساکت ننشینیم و قیام کنیم تا اهل دوزخ نشویم .
3 – در واقعه عاشورا برخی خواص نیز از همیاری امام زمان خویش سر باززدند و شاید گروهی از مردم نیز به همین واسطه از همیاری امام خویش بازماندند و گناهی نابخشودنی را مرتکب شدند ، پس خواص مراقب باشند اگر در این مواقع از یاری ولایت خودداری نمایند گناه آنان از سایرین و عوام سنگین تراست .
سه درس بزرگ از عاشورا
درسهای عاشورا همواره زنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است. هرچند واقعه کربلا در مکان و زمان خاصی رخ داده است، اما درسهای آن به زمان و مکان خاصی محدود نمیشود و همواره الهامبخش و شورآفرین است.
این نکتهای است که حضرت امام خمینی(ره) نیز با این بیان که عاشورا باید بهعنوان رویدادی تلقی شود که در طول تاریخ میتواند درسآموز بوده و پایههای ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد، از آن یاد کردهاند: «واقعه عظیم عاشورا از سال 61هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیهالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلابساز است».(1) از این روی است که بسیاری از نهضتهای سیاسی نظیر حرکت توابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیه و ابراهیم فرزندان عبدالله و… تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی(ره) همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شدهاند.
اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته و گاندی، نیز نهضت عاشورا را الهامبخش خود در رهایی هندوستان میداند. (2) در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکتهای حقطلبانه و عدالتخواهانه بدانیم سخنی به گزاف نگفتهایم. و در واقع همانگونه که نویسنده شهیر مصری، عباس محمود عقاد، تصریح کرده است: «نه تنها مسلمانان بلکه غیرمسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند؛ از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان».(3)
عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بیسواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیرمسلمان از استادان بنامی چون: حسین بن علی(ع)، قمر بنی هاشم و زینب کبری درس میآموزند وصد افسوس که ما تاکنون نتوانستهایم ارزشهای عاشورا را آنچنان که شاید و باید به منصه ظهور برسانیم و نه به جوامع جهانی بشناسانیم.
از میان انبوه درسهای ارزشمندی که عاشورا به ما میآموزد از قبیل فداکاری و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسئولیت، صداقت و وفاداری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسداری از دین و ارزشها، تولی و تبری، ستیز با ستم و ستمگران، افشای چهره دشمنان اسلام، توجه به معنویات حتی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا و قیام برای خدا، در این مقال به معرفی 3 درس بزرگ از قیام امام حسین(ع) بسنده میکنیم.
درس ستمستیزی
ستیز با ستم و ستمگران بهویژه حاکمان ستم و برپایی عدل یکی از درسهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. عاشورا به ما میآموزد که انسان مسلمان نمیتواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بیتفاوت بماند؛ اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است. امام حسین(ع) در سخنانی در منزل «بیضه» در برابر سپاهیان حر فرمودند: «ای مردم! رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام میکند، عهد و پیمان الهی را میشکند و با سنت رسول خدا مخالف است و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار میکند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند». (4)
آن بزرگوار سپس از اوضاع زمانه و ضرورت تبعیت مسلمانان از خویش چنین یاد میکنند: «مردم آگاه باشید که بنیامیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کردهاند، فساد و تباهی را آشکار ساختهاند و حدود الهی را تعطیل کردهاند و اموال مردم را بهخود اختصاص دادهاند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کردهاند. من از هر کس شایستهترم که وضع موجود را تغییر دهم… پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجت و سرمشق است…». (5)
از سخنان یاد شده 2نکته اساسی استفاده میشود: مبارزه با ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین، واجب است. این برنامه باید سرلوحه زندگی امت اسلامی در امروز و فردای زندگیشان باشد. سکوت در برابر حاکم ستم، گناهی بس بزرگ و در حد گناه ستمکار است.
درس عزت
در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد. ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست. بنابراین، مسلمانی که ذلت را پذیرفته مسلمانیاش کامل نیست. بر این اساس 2نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه. زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیای خدا و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست. هرگونه پندار و رفتاری که مسلمانان را ذلیل، ناکارآمد و ناتوان جلوه دهد از نظر امام حسین(ع) محکوم است. بر همین اساس قرآن کریم میفرماید: «یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء؛ ای مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید».(6)
عزت در سخن و عمل امام حسین(ع) به نحو بارزی تجلی دارد. او مرگ با عزت را زندگی و زندگی با ذلت را عین مرگ میدانست و از همین رو یکی از شعارهای امام حسین(ع) در روز عاشورا این بود: الموت خیر من رکوب العار و العار خیر من دخول النار؛ مرگ از پذیرش ننگ بهتر و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است». (7)
و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا میفرمود: «این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکی از 2کار ناچار کرده است؛ یا شمشیر کشیدن و کشته شدن و یا پذیرش ذلت. ذلت از خاندان ما به دور است. هیهات که ذلت و زبونی را اختیار کنم. نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامنهای پاکی که مرا تربیت کردهاند. همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را بر پیروی از انسانهای پست ترجیح میدهند».(8)
آن بزرگوار در جای دیگری میفرماید: «والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید؛ به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمیشوم و مانند بردگان نیز فرار نمیکنم».
سخنان و رفتار امام حسین(ع) برای همه شیعیان بهویژه کارگزاران نظام اسلامی این درس را با خود دارد که آنان باید تمامی هم و غم خود را مصروف این مهم کنند که امت اسلامی هم در عرصه ملی و هم در عرصه بینالمللی به عزت شهره آفاق شوند و هم در مسیر زندگی دنیوی و هم در مسیر زندگی اخروی به عزت نفس، اتصاف یابند.
درس جمع بین سیاست و معنویت
جمع بین حضور در عرصههای سیاسی و توجه به معنویات یکی دیگر از درسهای عاشوراست. غفلت از نیازهای روحی و معنوی بهویژه برای مسئولان و مدیران امور، خطرساز و خطرآفرین است؛ امام حسین(ع) آن هنگام که رویاروی دشمن ایستاده و حتی آن هنگامی که در محاصره دشمنان است، هرگز از این مسئله غفلت ندارد. از این روی، در تاریخ آمده است که در شب عاشورا در میان خیمه امام حسین(ع) جنبوجوش عجیب و نشاط فوقالعادهای به چشم میخورد؛ یکی مشغول دعا و مناجات با خداست و آن دیگری مشغول تلاوت قرآن: «لهم دوی کدوی النحل بین قائم و راکع و ساجد». (9) و هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امام حسین(ع) به قمر بنی هاشم میفرماید: «به سوی آنان برو و اگر توانستی امشب را مهلت بگیر تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم. خدا میداند که من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شدید دارم».(10)
از این درخواست در آن موقعیت به خوبی میتوان به اهمیت معنویت و خودسازی پی برد. این کار امام(ع) بیانگر آن است که هرگز نباید بهدلیل کار و گرفتاری زیاد از خودسازی و توجه به معنویات غفلت کرد. به همین جهت هم حضرت زینب کبری(ع) در برابر دشمنانی که پس از واقعه کربلا واکنش ایشان را به طعنه جویا میشدند اینطور پاسخ دادند که جز زیبایی ندیدم. حتی مقام شهادت آگاهانه حضرت سیدالشهدا(ع) و خاندان و یاران او را نیز باید در همین خصلت جمع بین سیاست و اصلاحطلبی با معنویت و عرفان جستوجو کرد. در کنار همه این شواهد، نیم نگاهی به دعای کبیر عرفه از آن حضرت پیش از خروج از خانه خدا و رهسپاری به سوی دیار شهادت، عمق عشق و عرفان و معنویت ایشان به محبوب ازلی را نمایان میسازد.